یه محله ای بودم این و اون میگفتن جن زیاد داره برای خودم هم چند بار پیش اومد یک بار که تو اتاق بودم یهو دیدم یکی با پیراهن قهوه ای از در رفت بیرون رفتم طرف در دیدم حتی قفل زنجیری هم که به در بود از طرف خودم هنوز به در وصله .یک بار هم شب روی پشت بام خوابیده بودم صبح صدای جن میومد چند بارگفت بیدار شو ، تا فواصل زیاد کسی اطرافم نبود ولی صدای نزدیک بود خیلی هم گرفته و خاص بود.یک بار هم توی انباری تاریک بود صدای یک پیرزن میومد انگار داشت برای یک کودک لالایی میخوند،درباره این جاهای دیگر هم شنیدم،شما هم خاطره از جن بگید.
با امید چند وقت پیش رفته بودم پارک سوار قطار تونل وحشت شدیم ببینم جدیدا چه تغیراتی دادن،همون اول دستش خورد به گوشیم افتاد درش باز شد گوشی یه طرف باتری یه طرف درش یه طرف تا من اینا رو رسیدگی کردم و سر هم کردم اصلا فرصت نشد چیزهای وحشتناک تو تونل رو نگاه کنم .ای کاش اصلا کنار امید ننشسته بودم.حالا دوباره بعدا میرم.
چند صباحی بود زبونمو در میاوردم برسونم به دماغم،امروز و حدود 10 دقیقه پیش تونستم .امروز خیلی تلاش کردم یه مقدارم عقب زبونم درد گرفت ولی خوب ارزششو داشت.ولی زبونم چند میلیمتر دراز شده اشکال نداره حالا یه مدت به سمت عقب هدایتش میکنم که کوتاه بشه دوباره از اولشم بهتر میشه.
دوران طفولیت یه بار که رفته بودم عکس سه در چهار بگیرم اینقدر طولش داد منم دیگه اومدم دماغمو بخارونم همون موقع عکس گرفت،خوب اون موقع هم دوربینش از اینا که فیلم میخورد بود،گفت بذار ظاهر کنم شاید زودتر گرفته باشه. بعد از چند روز رفتم گفت دستت تو عکس افتاده،دیگه دوباره عکس گرفت.
نصف شب چیزی یادم اومد که خواب رو از چشمام ربود ، موضوع سر گٌرازه یادم اومد رفتیم شمال توی کوه گراز داشت حمله میکرد به سمت آدم، دوستان چند باری شد لب پرتگاه ایستادند گراز که میدوید سمتشان جاخالی میدادند گراز پرت میشد تودرّه یا با تفنگ بادی میزدیمشون،حالا یاد گرازِ بیچاره افتادم با چشمانی گریان شعری براش سرودم اینجا میذارم.از الان هرکسی به گراز بی احترامی کنه باهاش حرف نمیزنم.
سلام ای حیوونِ نازنین گُراز نصفِ شب یاد تو افتادم باز
کی تو رو آزار میداد و شاد میشد اون روزا تفریح ما این بود خوب
عزیزِ خوشگل و نازنین تویی دوست دارم بازم ببینم میدویی
شاد و خرّم باشی توی جنگلا به دور از دشواری،نیرنگ و بلا
روزگارِ تو الان چجوریه اگه شادی واسه از ما دوریه
نبینم بذارنت باز سرِکار این روشْ مُردنو از راه بردار
ای گراز تو همیشه هستی شجاع یادِتو ، تو قلب من پا بر جا
از قدیما طبیعت جای تو بود کوه و جنگل صخره ها،کنارِ رود
نبینم توی درّه افتادی نده آزارت تفنگِ بادی
ببینم همیشه شاد و خرّمی نداری هیچگونه اندوه و غمی
باوقار و استوار و سرفراز همیشه باقی باشه نسلِ گُراز
شعرطنز از سعید یوسف زاده هرگونه کپی کردنِ این شعر ممنوعِ